اما

ترجمه ی سکوت من / یک لبخند است

اما

ترجمه ی سکوت من / یک لبخند است

خانه

سنگ قبرها چه شکیل شده اند

گویی که خانه ی ابدیمان اند


گم شدن

خطوط مشکی شده اند و رنگها خاکستری

خاکستری که نزدیک به  مشکی است

روزها شبیه نیمه شب شده است

قفسه سینه ام تنگ شده است

انگار از عمیق ترین حفره دینا باید نفسم بالا بیاید و پایین برود

کاش میشد گم شوم

جایی که هیچ چشمی یا حسی دنبالم نباشد

یا توان یافتنم را نداشته باشد

به اینگونه است که میتوانم خلاصی پیدا کنم

از همه ی چیزهایی که سوارم شده اند

یا حلقه زده اند بر گلویم و هی میفشارندش

تند تند راه میرم تا مسیر گم شدن را بیابم

کی پیدا میکنم این مسیر را؟

خش خش


یکی زیر پام....خش خش

یکی زیر چرخ ماشین.....خش خش

یکی زیر جاروی رفتگر............خش خش

یکی داره میرقصه مسیر شاخه تا زمین رو ......خش خش

یکی داره  نگاه میکنه رقص دیگری رو  از روی یه شاخه ی بلند....خش خش

یکی .....خش خش

یکی .....خش خش

همه ..... خش خش