می خواستم اندکی اندر فواید بروکراسی بنویسم.
یادش بخیر.
سال گذشته برای یک امر اداری به یکی از ادارت مراجعه کردم.از ساعت 8:30 می رفتم تا 1:30 و بقیه کارهایم می ماند برای روز بعد و دوباره از همان ساعت ذکر شده تا همان ساعت یاد شده.
خلاصه یک هفته ای طول کشید.
وارد اداره که می شدم اول بخش های مختلف را از نگهبان محترم که یک روز در حال خوردن ساندویچ و روز بعد در حال چرت زدن و روز بعد در حال چای خوردن و ....بود می پرسیدم و به طبقه فلان در اتاق فلان و خدمت آقای فلان می رسیدم.
یک امضا می گرفتم و آقای فلان من را ارجا می داد به طبقه فلان پیش آقای فلان تا امضای دیگر بزند و آقای فلان در طبقه فلان من را ارجا می داد چند طبقه بالاتر نزد خانم فلان تا شماره بزنم و خانم فلان مرا ارجا می داد به چند طبقه پایین تر نزد آقا فلان که همیشه یک نیم ساعتی باید منتظر می ماندم تا پیدایش شود و بعد با چند نمونه اخم ، امضایی و راهنمایی بگیرم و بالاخره بعد از هزارن خان رستم کارم در آن اداره تمام می شد.
بعد از یک سال بنا بر یک سری مسایل دیگر به همان اداره یاد شده رهنمون شدم.
اینبار قضیه فرق می کرد به شرح زیر.
ساعت 8:30 وارد اداره میشوم با یک نگاه عاقل اندر سفیه از کنار نگهبان محترم رد میشوم که بله !!خودم میدانم که الان باید به اتاق فلان و خدمت آقای فلان بروم تا زیر برگه را امضا کند.
در چشم بر هم زدنی به اتاق فلان در طبقه فلان می رسم و سریع امضا را می گیرم و خدمت خانم فلان میرسم و دیگر منتظر توضیحاتش نمی مانم چون می دانم که الان باید کجا بروم و خدمت آقای همیشه غایب می رسم.برایم بسیار جالب است که باز هم پشت میزش ننشسته است درست عین فیلم ها.
کتابی که همراهم است را باز می کنم و شروع به خواندنش می کنم و متوجه گذر این نیم ساعت انتظار نمی شوم.
فایده این بروکراسی این است که این دفعه آقای فلان که همیشه غایب است من را می شناسد.امضا می زند زیر برگه و بدون اخم کردن راهنماییم می کند.
فایده این بروکراسی این است که می دانم باید هر بار از کدام پله ها بالا بروم و پایین بیایم.
فایده این بروکراسی این است که می دانم بعد از امضای آقای فلان بعدش باید اتاق خانم فلان بروم بدون اینکه از کسی سوال کنم.
بروکراسی خیلی هم بد نیست.یاد میگیریم طبقات و اتاق ها ی یک اداره را.
ببین این فلان فلان شده ها با آدم چه کار که نمی کنند. . .
موفق باشید.
خب، هدف همینه که من و تو به معماریهای اداری ایرانی، با دقت بیشتری نگاه کنیم!
یاد بالا پایین رفتنهام واسه معافی سربازی افتادم، چهار سال پیش بود، نظام وظیفه رشت، تو جاده تهران، اینقدر رفتم و رفتم تا اینکه روزای آخر می رفتم واسه خودم چایی می ریختم و کنارشون می نشستم و دیگران رو راهنمایی می کردم!
می بینی آقا هوتن ..شما هم به فوایدش پی بردی
خیلی هم خوب ...
.....
سلام
شب یلداتون مبارک
.....
پروکسی در کل چیزبدیه !!!!!!!!!
ممنون از اومدن و...
همه ی حرف های مرا این نقطه چین ها می بلعند...
کل کاری که حضرات در این 30 سال کردند برداشتن بروکراسی و گذاشتن لغت دیوان سالاری بوده . لابد پارسی را پاس داشته اند .
بازداشت مازیار شکوری در شب عاشورا. . . .
ای از دست بروکراسی این دور زمونه ... ای ....
اگه خدمت رفته بودی خیلی زودتر از این حرفا میدونستی که بروکراسی خوبه. برو خدمت تا خیلی از خوب و بد بودن خیلی از این قوانین مملکت خراب شدمونو یاد بگیری
امان از دست این بروکراسی که آدمو این شکلی می کنه!
کارت حل شد؟
اره شکر خدا تموم
ای سعیده ای موسوی که فامیلت برای من عزیز است چه بگویم که میخواستم نا اهلان مرا در بدترین شکل بنگرند . دوست داشتم که سیاهی همه جای را در خود فرو برد . اما افسرده بودم . نگاهی در من هست که به هیچ کجا نیست . تفکر هست در من که پی زیبا بودن نیست . همه در ثبتی است که در انگشتان من خلاصه شده است . اگر دوست داری که مرا نظاره کنی به این عکس ایراد مگیر که من نه نیستم بلکه این افسرگی من است در حالی که 5 سال پیر تر از نیم سال گذشته شده ام . پس این چهره ی من در عمق افسوس است هر شب هر روز . هر وقت . و هر شکل که باشم مهم خستگی است که بر زانوان من سایه انداخته است مهم گردن من است که در پیشگاهش قامت خمیده دارد . این نور نیست که بر چشمان من می تابد .
دوست دارم دریچه باز شود تا روح از این روحیه ی سرد جدا سازم قصد دارم اما امید ندارم که صبح نزدیک به من باشد
و شب در عبور از من .
بنویس
ب...
از نوع چوبی است؟!
یا پلاستیکی؟!
گرچه هر دو چرخ است و گرد و می چرخد و ما را می بلعدو بی هیچ گمان می خندد و بردگی به نافمان می بندد