پدر بزرگ
برنج ها باردار شده اند
دارند سفر می کنند
از سبزی تا طلایی
پدر بزرگ
دستهایت دیگر زخم برنج ندارند
تو مانده ای دلخوش
دلخوش به خنکای کولر
دلخوش به قرصهایی که میگویند
علاج رگ های مسدود قلبت هستند
سکوت نکن پدربزرگ
شبیه آسمان این روزها می شوی
خشک و بی نسیم
بخند پدربزرگ
شالیزارها باردارند
می خواهند مادر شوند
به یاد روزهای پر زخم دستانت
بخند پدربزرگ
شالیزارها بی لبخند تو
خشک می شوند