ساعت 7 صبحه و من سوار تاکسی هستم .خیابون رو مه گرفته .صبح سردیه.
از رادیو داره پخش میشه:
ای ساربان، آهسته ران
کارام جانم میرود
.
.
.
با خودم میگم:مگه چه فرقی میکنه که ساربان آهسته بره یا تند بره
وقتی آرام جانش داره میره دیگه سرعتش مهم نیست
هوای ابری یا مه آلودش مهم نیست
صبح یا شبش دیگه مهم نیست