مادر بزرگ جوانی اش را آروغ می زد
و پدر بزرگ در عبور از باغچه ی بی انتهای خانه ی ما ، خاطراتش را به
دست آلزایمر می سپرد
و من از دندان درد به فلسفه ی بی دوام بودن این زندگی میرسم
و بهانه ای می سازمش برای اشکهایم که درد دارند
و تو
که انگار همیشه متصلی به الکتریسته و ولتاژ
و من دچار برق زدگی می شوم با نگاهت
بوی جزغالگیم گندتراز بوی آروغ مادربزرگ است
با دهان ذوب شده ام پدر بزرگ را صدا میکنم:
صبرکن پدر بزرگ
می خواهم با تو به شهر خوشبختی بیایم
شهر آلزایمر
چه عجب بعد سالی یه شعر پست مدرن خوندیم.خسته نباشی رفیق
سلام
شعرهایت پیشرفت خوبی داشته ولی هنوز خیلی راه داری
و من دچار برق زدگی می شوم با نگاهت
این را عوض کن ؛ به نظرم کمی نخ نما شده و به شعرت هم آسیب زده
سلام سعیده خانم
بسیار متن زیبایی بود.
با معرفی یه کتاب خوندنی در وبلاگم در خدمتتون هستم.
به امید سلامت ماندنتان
شعر نیست
بیشتر انتقال یه مفهوم با عبارات فرسوده ی معمولی هست .
سلام. به جون بچه ام من زودتر متاهل شدم. آذر ماه بود.
salam
chetori?
sharmande natonestam sar bezanam
matne jalebie
adamo yade tadakhole nehzate sonato modernite mindaze
چه شود در این شهر الزایمر
یه جایی هم واسه ما توی اون شهر پیدا کن، که بسی خسته شدیم از این شهر هوشیاران.
من به این سبک شعر میگم «شعر کثیف». بد نبود.
آپیدیم
سلام سعیده .
ممنون که انقدر سریع آمدی دوست من . شعر قشنگت را خواندم . موضوعی را می خواستم بگویم . قرار است با تعدادی از بچه های گروه در تیرماه در تهران دور هم جمع شویم .خواستم به تو اطلاع دهم که اگر می توانی و آنروز ها تهران هستی بیایی .
حضورت همه را خوشحال می کند .
"و من دچار برق زدگی می شوم با نگاهت "
خیلی قشنگ بود.مرسی
آپیدیم
تازگیها خیلی سنگین مینویسید و دلگیر...
سلام گرامی
شعری از چوپان گذاشته ام به امید نقد وخوانش راهگشا ...
با سلام...
فضا سازی جالبی بود... باز هم باید نوشت و یا به قول استاد ایرج جنتی عطایی: بنویس و بنویس و بنویس یا حق ..
سارنگ حسن پور(راهِ من..)www.raheman2.blogfa.com
upidimmmmmmmmmmmm
سلام
خدا قوت
با مطلب شباهت های رفتاری فرقه سبز و سازمان منافقین(قسمت اول) در خدمتتون هستم.
مدد مولا
[گل][گل][گل]
سلام خواهر خوبم
مدتیه که نیستی... امیدوارم هر چه زودتر با نوشته های زیبات به دنیای مجازی برگردی.
موفق و سلامت بمانی...
up shodim