اینروزها فقط قلب منه که هنوز محکم و استوار داره میتپه.
هی تکونم میده.
وقتی من خوابم یا وقتی بیدارم اونه که خودشو محکم میکوبه به قفسه سینه ام تا خون بده به رگهام، که هستی بده به این تن.
اونه که هنوز منو سر پا نگه داشته.امروز ازش پرسیدم:
خسته نشدی؟چرا اینقد می تپی؟این لاشه رو چرا به حرکت میاری؟....
هزار تا سوال ازش پرسیدم و هی پرسیدم.
اون فقط تپید، تپید و تپید.
محکم:تاپ ، تاپ
شرمم گرفت از سکوتش، از استواریش.
شرمم گرفت که چرا در این شرایط مثل اون نیستم.چرا پا به پاش دیگه نمیرم، چرا تنهاش گذاشتم.
این روزهاست که باید بیشتر و حتی بهتر از اون باشم که خسته نشه.
باید همراهش باشم.مثل دو تا رفیق خوب.
قلب خوبم، باهات همنوا میشم.
تاپ، تاپْ زندگی - تاپ، تاپْ زندگی
دم و باز دمْ زندگی- دم و باز دمْ زندگی
هستم زندگی، هستیم زندگی.
هنوزم می تپم، ببین زندگی.
سلام
این روزها دل همه می تپه
سخت هم می تپه
غجیبه با نوشته تون یاد سرود ای برادر شجریان افتادم
کاکل...غرق خون...یه حس غجیب...جنبش سبز
این روزها همه امید دارند انگار
سبز تر از همیشه
دل بسته اند به تمام سبزه ها
روزی تنومند خواهند شد
...
کاش قلب من هم از این صاحب ها داشت :-)
متن استوار و روانی بود .استفاده کردم. با زهم بنویس تا باز هم استفاده کنیم
امروز ما به آغاز عالم می رسیم دوباره، عالمی که گرگ هاش به هر جرمی وارد اند!!