اما

ترجمه ی سکوت من / یک لبخند است

اما

ترجمه ی سکوت من / یک لبخند است

پدربزرگ

پدر بزرگ

برنج ها باردار شده اند

 

دارند سفر می کنند

 از سبزی  تا  طلایی

 

پدر بزرگ

دستهایت دیگر زخم برنج ندارند

 

تو مانده ای دلخوش

دلخوش به  خنکای کولر

دلخوش به قرصهایی که میگویند

علاج رگ های مسدود  قلبت هستند

 

سکوت نکن پدربزرگ

شبیه آسمان این روزها می شوی

خشک و بی نسیم

 

بخند پدربزرگ

شالیزارها باردارند

می خواهند مادر شوند

 

به یاد روزهای پر زخم دستانت

بخند پدربزرگ

شالیزارها بی لبخند تو

خشک می شوند

نظرات 18 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:31 ب.ظ http://baleshovgh.blogsky.com

سلام و درود
وبلاگ زیبایی داریدسر بزن و این بحث را اگه میشه بازتر کن.

پرویز سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ب.ظ

امیدوارم پدر بزرگ سالها برنج بکارد و درو کند

فرشاد نوروزپور شنبه 9 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ب.ظ http://paknewis2.blogspot.com

سلام همشهری عزیز.
احوال شما ؟ خوبید ؟
من بالاخره بعد از مدت ها برگشتم تا مثل قبل در ارتباط باشیم .
انشالله

در ضمن بزودی هم خبرهای خوبی راجع به گیلان بهتر می شنوید .

فقط یه زحمت بکش اگه آدرس های قدیمی رو داری آدرس ها رو هم اصلاح کن . اگه بازهم دستای مبارک عمو هیت.لر به وبلاگ ما خورد فقط یک رقم به عدد انتهایی اضافه کن

آدرس پاک نویس:
http://paknewis2.blogspot.com

آدرس پاک نویس روزانه :
http://paknewisd.blogspot.com

احمد چهارشنبه 13 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:43 ب.ظ http://rannan.blogfa.com

زیباست. مخصوصا آخرش. بخند پدربزرگ... بی لبخند تو خشک میشوند

هادی پنج‌شنبه 14 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ http://tabatabaie.blogfa.com

خدا کند که هیچ گاه لبخند پدر بزرگ خشک نشود

tohid چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:26 ب.ظ http://hamcheraghi.persianblog.ir/

aaaaaaalllllllliiiiiiiiiiiiiiiiiii

فاطمه صابری چهارشنبه 20 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ب.ظ http://fsabery.blogfa.com

الهی قربونش
چقدر قشنگ بود سعیده
گریه ام گرفت به خاطر تصویرسازی قشنگت!

رها کامران پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:42 ق.ظ http://rahakamran.blogfa.com/

سعید عزیز روز خبرنگار رو بهت تبریک می گم!

کوروش پنج‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:46 ق.ظ

وای سعیده خانوم چه وبلاگ خوشگلی دارین شما.به منم سر بزنین.دیگه کنار شما نیستم اما خوبیت نداره فراموشم کنیدها.گفته باشم بهتون .دونقطه دی

فاطمه صابری یکشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ب.ظ http://fsabery.blogfa.com

خیلی باحال بود کوروش
کلی خندیدیم به خاطر جمله ی به من هم سر بزن . مثل این کامنت های بی پدرو مادر!!!!!!!!فحش دادم یعنی الان؟!! نه بابا
فک کن بلاگ اسکای وبلاگ سعیده رو به خاطر این فحش فیلتر کنه. خنده است . نه؟
آخه تو وبلاگت کجا بود پسر هان
دلمون تنگ رفته برات :(

فرشته سه‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:39 ب.ظ http://fereshtehrezaee.wordpress.com/

هااااایییییییی سعیده چرا هی از پدر بزرگ و مادربزرگ مینویسی ها؟
پس سهم شوورت چی وشه؟!
ولی خیلی قشنگ بود تصویرسازیت. تو موفق میشی.ادامه بده.
ماچ!

محمدعلی حسنلو پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ب.ظ http://poem-m.blogfa.com

سلام
اومدم وبلاگت تا شعر قشنگت رو اینجا هم بخونم
دیورز تو گروه خوندمش .
ممنون بابت نظرت در گروه در مورد شعرم

علیرضا احمدی پناه پنج‌شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:19 ب.ظ http://gharabeh.wordpress.com

واژه ها در اختیار شاعر هستند تا بیافریند دنیایی دیگر را و گاهی دنیایی برای خود شاعر و گاه دنیایی برای دیگران.
شمال را برایم بیافرین.
تشکر بخاطر همتی که برای زندگی داری

ا.شربیانی شنبه 30 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ق.ظ http://ahmadsharabiani.blogspot.com/

سلام؛ نسیم شمال؛ شالیزار ؛ جوانه های چای هر جا بخوانم یا بشنوم؛ دلشادم انگار؛ لبخنده ای می نشیند به چهره ام؛ سفره ای گسترده را به یادم می آورد؛ یاد مهربانان آن دیار خوشرنگ و بی ریا را به همراه دارد؛ بعد از این نیز با واژه ی پدر بزرگ؛ شعر پر احساس و خیال ناب شما را خواهم چشید؛ به به؛ کودکی های یادم آذربایجان را به دلم کاشته؛ این روزها ُ انگار کن زادگاهم؛ با شعر شما همان گیلان سر سبز . خوشحالیم این که پدر بزرگ دلخوش استُ؛ لبخندش نیز خوشرنگ؛ چرا که نه؛ منهم دلخوشم؛ شالیزار ما پدر بزرگها شما مهربانانید؛ از سبزی تا طلائی؛ رنگین کمان رنگها. باز هم بسرائید برای پدر بزرگها و مادر بزرگها؛ تا شالیزارها هرگز دیو خشک نبینند؛ بسرائید تا عطر مزرعهء برنجُ و جوانه های چای آن دیار؛ همیشه با نسیم سفر کنند به جای جای ایران زیبا؛ از سبز تا طلائی.

دمادم چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:00 ب.ظ http://www.damadamm.wordpress.com

شالیزارهای خشک بی لبخند.
سپاس

فرشاد دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 06:43 ب.ظ http://paknewis2.blogspot.com

شمادیگه نمی خوای بنویسی؟؟

فرشاد شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 ب.ظ http://paknewis2.blogspot.com

حال همه مان این شکلی است ..

هوتن دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 05:43 ب.ظ http://radavar.com

نمی دونم چرا هروقت از برنج و شالی می زنی، دیده ام بی اختیار تر می شه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد