فکر می کنم شکل کاکتوس شده ام.
در این بی آبی و خشکی ریشه هایم را سخت به این دنیا دوانیده ام و با لجاجت روی زمین ماندگار شده ام.
وقتی تیغ های وجودم روحی را زخمی کرد، به این باور رسیدم که یک کاکتوس شده ام.
روحی که می گفت: "تو یک رز زیبا هستی و گلبرگ های لطیف و عطر خوش رز بودنم را به من یادآور می شد."
تمام تلاشم را می کنم که یک کاکتوس نباشم اما گاهی فکر می کنم کاکتوس بودن خیلی هم بد نیست.
کاکتوس هم می تواند گل بدهد حتی زیباتر از گل یک رز آتشین.
شاید باید برای کاکتوس بودن تلاش کنم.
****
روح مهربان که زخم خورده ی تیغ هایم هستی، کاکتوس، گناهش در تیغ هایش است.تیغ هایش گناهکارانِِ ِ بی گناهند.
کاکتوس ها زخم بر جای می گذارند، طبیعتشان این است.
اما کاکتوس ها هم مهربان هستند.
سلام
خسته نباشید
جالب بود
استفاده کردم
موفق باشید
سلام دوست جدید من
زیبا می نگاری، چون نسیم که می وزد، ترانه هایت را رنگ سیاه نزن، دنیا رنگیه اگر خوب بنگری، آشفتگی کنار ترازمندی، نویسندگان و ادیبان این دیار برای ماندگاری همچنان که نوشته ای گل های کاکتوس را قبل از تولدشان می نگرند، میخواستم خواهش کنم، حالا که شروع کرده ای خودت بنویس، بگذار آفتاب تو بر پشت بامهای حتی گلی بدرخشد و بماند یادگار، خوشحالم که دوستی یافتم
این جا زخم محرومیت ها عفونت کرده است
بیا خرنده نباشیم و چرخی بزنیم دور شهر
زیبا بود سعیده